بهترین خاطره زندگیم.

سلام عمر مامانی سلام پسر گلم میدونی امروز چه روزیهههههههه؟

الان بهت میگم......پارسال همین موقع یه اتفاقی تو زندگی من و بابایی افتاد که شد بهترین روز زندگی مشترکمون .پارسال درست 2 شهریور بود که شب تو خواب دیدم تو اومدی .....صبح یواشکی از خواب بیدار شدم و رفتم بی بی چک گذاشتم و در کمال ناباوری دیدم خط دومش هم خیلی خیلی کم رنگ شد ولی خیلی محو بود فکر کردم توهمه واسه همین هول شدم و بدون هیچ سوپریزی باباییتو بیدار کردم.هههههههههههولی بابایی هم همون خطو دید.

از اونجایی که ماه پیش هم اینطوری شده بود زیاد بهش فکر نکردیم آخه ماه پیش هم بی بی مثبت بود ولی آز که دادم دکتر گفت خانوم باردار نیستی خیلی تو ذوقم خورد.

ولی اینبار فرق داشت و معلوم بود که گل پسریم نمیخواد مامان خوشحالشو ضایع کنه .......فرداش بازم بی بی گذاشتم بازم همون یه خط محو دیده میشد چند روزی صبر کردم و بالاخره 6 شهریور که تولدم بود دل به دریا زدم و با بابایی رفتیم آزمایشگاه آز دادم و اومدیم خونمون جواب آزمایش قرار بود ساعت 6 بعدازظهر حاضر شه وای که چه انتظاری کشیدم این چند ساعت برام یه عمر بود خلاصه رفتیم جواب آزمایشمو گرفتیم ای خدااااااااااااا بتا مشکوک بود به حاملگی 42.5 واسه همین بی بی هم کم رنگ میشد دکتر گفت دو روز بعدش بازم تکرار شه.

اومدیم خونه و فرداش بازم بی بی گذاشتم دیدم آخ جوووووون خط دوم کمی پررنگ شده دیگه داشتم مطمئن میشدم که اومدی ولی زیاد به خودم قول نمیدادم.تا اینکه 8 شهریور بازم رفتیم آز دادیم بتام شده بود 92.5 یعنی دو برابر شده بود و فرشته کوچولوم اومده بود تو دلم خلاصه اینکه شب عید فطر پارسال من فرشته مهربونمو از خدا هدیه گرفتم و تا آخر عمرم بابت این هدیه باارزش خدا رو شاکررررررررررم.